Saturday, January 24, 2009

سلام
امروز خيلي حالم گرفتس ميخوام برم يه گوشه تنها باشم، هنوزم كلي كار دارم كه بايد انجامشون بدم ، من ميتونم كي ميگه من خستم من ميتونم.
ديشب جوجه از پله افتاد و سرش شكت، بردمش بيمارستان تو اتاق عمل صد با مردم و زنده شدم تا خون تو سرشو تخليه كردن و بخيه زدن، خيلي سخت بود. بعد با اون حال تاصبح كار كردم بايد يه پروژه رو تحويل ميدادم، ملوسم كه رفته (الان تلفن زد) بايد بهش تلفن كنم.

مرد را دردي اگر باشد خوش است
درد بي دردي علاجش آتش است

تا بعد.......

No comments:

Post a Comment